... قال ابی عبد الله جعفر بن محمد (علیه السلام) : اِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله، حَضَرَ شابّا عِنْدَ وَفاتِهِ . فَقالَ لَهُ: قُلْ: لااِلهَ اِلاَّاللّهُ . قالَ: فَاعْتَقَلَ لِسانُهُ مِرارا ، فَقالَ لاِمْرَئَةٍ عِنْدَ رَأسِهِ: هَلْ لِهذا اُمٌّ؟ قالَتْ: نَعَمْ اَنَا اُمُّهُ . قالَ: اَفَساخِطَةٌ اَنْتِ عَلَیْهِ؟ قالَتْ: نَعَمْ ما کَلَّمْتُهُ مُنْذُسِتَّ حِجَجٍ قالَ لَها: اِرْضى عَنْهُ قالَتْ: رَضِىَ اللّهُ عَنْهُ بِرِضاکَ یا رَسُولَ اللّهِ. فَقالَ لَهُ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: قُلْ: لااِلَهَ اِلاَّاللّهُ قالَ: فَقالَهَا ... ثُمَّ طَفَى … . (بحار الانوار، ج 74، ص 75.)

 یک جوانی در حال احتضار و جان دادن بود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر بالین او حاضر شدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمودند، کلمه توحید ، لا اله الا الله را بگو ، زبانش بند آمد . حضرت دو باره تکرار کردند ، باز هم زبانش بندآمد ، یک بانویی بالای سر این جوان نشسته بود به او فرمودند آیا این جوان مادری دارد ؟ عرض کرد، بله ، من مادرش هستم . حضرت به مادرش فرمود : آیا تو نسبت به این جوان خشمگین و ناراحت هستی ؟ زن گفت بله ناراحت هستم . شش سال است با او حرف نزدم. - محبت مادر یک جور دیگری است . ببین چکار کرده که مادر با او شش سال حرف نمی زند. - حضرت ( صلی الله علیه و آله ) به زن فرمود: از او راضی شو. مادر قبول کرد و گفت : خدا از او راضی باشد ، وقتی تو از آن راضی هستی. به مجرد اینکه این را گفت ، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) رو کرد به این جوان محتضر و فرمود بگو لا اله الا الله . این دفعه این جوان توانست کلمه توحید را بر زبان جاری کند. در این روایت هم مسأله اهمیت رضایت مادر است و هم یک نکته مهمی دیگری است که باید این دستورات شرعی، در عملکرد انسان مورد توجه قرار بگیرد.

 [ شرح حدیث از مقام معظم رهبری در مقدمه درس خارج: 69/07/29]